۱۳۸۹ آبان ۸, شنبه

حرفهایی هستند که بیش از حد انتظار  باقی می مانند و تغییر شکل می دهند گاهی

گلوله آتش می شوند و بندرت کلید که وقتی بعدها وقتی پشت در ماندی راهگشا

شوند.

خیلی وقتها خواستم آتش را خاموش کنم و همیشه دلم می خواست کلیدی داشته

باشم برای آن دیگری.

اما اینها را از این سوی قصه می گویم آن سوتر به قول شاملو:

برای زیستن دو قلب لازم است

.... دستی که بدهد  دستی که بپذیرد..............

۲ نظر:

  1. سفید یا سیاه ؛ ما همیشه مردمی صد در صدی بوده ایم چون آفتابمان داغ بوده است و یا کویرمان خشک ؛ یا آبمان شور ؛ و یا عظمت دیرینمان درهم شکسته ؛ تاریخ مان سراسر غارت و ایلغار ؛ و کوشش هامان بر عبث ؛ درخت یا سبز است و یا باید بریدش ؛ دوست یا خوب است و یا باید قطعش کرد ؛ همه چیز صد در صدی است و آنکه در مشت او همه ی آن صد قرار دارد ؛ شمایید ؛ و لذا چون اسم اعظم در اختیار شماست ؛ آنکه با سلیقه و گز و معیار شما نخواند ؛ تماماً مردود است ؛ و هر حرف و سخنش را می توان به تعبیری دیگر گرفت ؛ این است که ما همه چیز را یا سیاه و یا سفید می بینیم ؛ یکطرف یزید ایستاده و در طرف مقابل امام معصوم . یا باید سر برید ؛ و یا در خرابه های شام اسیر بود ؛ گفتم سرما خورده ی ؛ طوفانی وزید و ظرف و مظروف را برد....

    پاسخحذف