۱۳۹۴ خرداد ۱۴, پنجشنبه

now is good

Now is good
فیلمی که در آن تسا دختر 17 ساله از چهار سال پیش به سرطان خون مبتلاست و از یک سال قبل با آگاهی به پیشرفت بیماری درمانش را متوقف کرده است.
او برای مدت محدودی که از زندگیش مانده لیستی از آرزوهایش را بر دیوار بالای تختش نوشته و پارچه ای آبی بر آن کشیده. مسلما بزرگترین آرزویش داشتن عشق و رابطه ی نزدیک است. در این جستجوی ناامیدانه پسر همسایه عاشقش می شود و سرانجام تسا می میرد.
در این فیلم خدایی نیست. معجزه و حتی انتظارش. فقط تا آخرین لحظه حسرت! اما آنچه مرا به زندگی خودم و اطرافیانم ربط داد لیست آرزوها و تمام شدن مهلت بود. اینجا من از دهه چهل و شاید از دهه پنجاه هم  لیست داشتیم یا نه نمی دانم. ما به مهلت فکر نکردیم اما می دانستیم خیلی از چیزهای ساده زندگی برای ما آرزوی محال می شود و شد. برای خیلی ها هم نشد.اما منظورم شرایط زندگی در کشوری با تضاد سنت و مدرنیته است که افکار و آرزوهای زیادی را تباه کرد.قطعا افراد خاص به شرایط غلبه می کنند و حتی جریان ساز هستند ولی خیل عظیمی حتی مثل تسا برای مدت محدود هم قادر به انتخاب و مبارزه نیستند. از ناله و افسوس بیزارم ولی تسا را به خودمانی نزدیک دیدم که می دانستند چه می خواهند ولی جامعه ی مبتلا به رنج راهها را بست و ما ماندیم و لیستی که در فیلمها ما را به خودمان یادآوری کرد.


شهرزاد حقایق-15 خرداد 94

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر