بعد از یک سال حوالی همان روزها صدایش را شنیدم. با آنکه دیگر ناشناس نبود وشناخته هایی نه چندان خوب از هم داشتیم اما هر دو به همان روزها برگشتیم حس خوب شنیدن صدای یک ناشناس. همراه توهم وخیال که شاید همه آنچه می خواهیم در او باشد.
ذهن نخواست آنچه گذشت را بیاد آورد. ترجیح داد به همان ناشناخته اما امیدوار گذشته برگردد. اما بعد چه؟ دوباره همان شدیم که هستیم. گلایه ها و کدورتهایی که به جا مانده!! . قدمی نه به پیش نه به پس.
:)
پاسخحذفآیا می توان به گذشته باز گشت ؛ بدون آنکه حال و آینده یی را که هر آن بسویش پیش می رویم از یاد نبرد ؟ گاهی می اندیشم که مشکل نه گذشته است و نه حال و نه آینده ؛ شاید ... مشکل خود ماییم که نمی دانیم کجا زندگی می کنیم .
پاسخحذفاره ولی توصیه می کنم اولین بارهایت راتنها نروی
پاسخحذفبعد که کمی تجربه پیدا کردی برو خوش باش