هر قاعده ای
استثنایی دارد حتی عشق که می گویند مرزی ندارد اما گاهی عشق هم جایی برای پنهان شدن می خواهد که
باقی بماند . تا وقتی هست نفس بکشد و تکه تکه نشود.
مثل پرنده
کوچکی که حد پروازش کمی بالاتر از درختهای شاداب بهاری ست. مثل عشق یک پیرمرد به دختری جوان یا شاگرد به استاد ،
مرید و مراد،عشق به یک هنرمند.........
بعضی از عشقها
برای وصل نیستند می آیند که نفس کشیدن راحت تر شود.تحمل روزهای ابری آسان باشد و ظهر تابستان را که رحمی ندارد به
شوخی بگذرانی.
او نباید بفهمد. تو را ببیند و بداند. آن وقت پرنده
کوچک اوج می گیرد به جایی که تابش را ندارد و تند تند بال می زند. شاید او وقتی ببیند دستش را دراز کند و پرنده را در مشتش
بگیرد . نکند حتی سنگ کوچکی پرت کند سمت پرنده!
عشق ها همیشه
یک داستان ندارند هر کدام ، قصه و آدم خودش را دارد.
پس بیا و چشم
بر هم بگذار...
شهرزاد حقایق-
15 تیر 93
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر